در شرکتهای موفق، احترام به تفاوتهای سنی، جنسیتی، اقلیتی و غیره از لایههای بالای مدیریتی شروع میشود. به عبارت دیگر، وقتی لایههای پایین سازمان میبینند که مدیران ارشد تفاوتهای دموگرافیک را محترم میشمارند، ایشان نیز به مرور یاد میگیرند میزان برتری فردی نسبت به فرد دیگر، تحت هیچ عنوان سن یا مثلاً جنسیت وی نیست. علاوه بر این، آموزش در این حوزه نیز میتواند تاحدودی تأثیرگذار باشد (به این دلیل میگوییم تاحدودی زیرا چنانچه این رفتار در عمل از مدیران مافوق دیده نشود، بهترین دورههای آموزشی برای پرسنل توفیقی حاصل نخواهند کرد).
در پاسخ به این سؤال که اگر ما در جایی مشغول به کار شدیم که برخی خصوصیات ما جزو تفاوتهای دموگرافیک محسوب میشد چه کنیم، میتوان دو راهکار پیشنهاد داد. راهکار اول این است که روی بهبود مهارتهایی از جنس Soft (نرم) همچون مهارتهای ارتباطی، افزایش اعتماد به نفس و عزتنفس خود کار کردن است. استراتژی بعدی هم تمرکز روی مهارتهای به اصطلاح Hard (سخت) یا فنی است. مثلاً اگر دولوپر هستید، میتوانید به بهترین دولوپر تیم تبدیل شوید که در این صورت علیرغم اینکه دارای یک ویژگی دموگرافیک شاخص در تیم هستید (مثلاً در جمع آقایان تنها خانم هستید و یا در جمعی از افراد که همه در دههٔ دوم یا سوم زندگی خود هستند، شما تنها کسی هستید که سن بالای ۴۰ سال دارید)، میتوانید دیگران را به سمت خود جذب کنید.
Organizational Behavior یا به اختصار OB به معنی رفتار سازمانی» به بیانی ساده به طرح این مسئله میپردازند که افراد و تیمها چگونه در داخل یک سازمان به تعامل با یکدیگر میپردازند (لازم به ذکر است که در این تعریف منظور از سازمان یک شرکت، اداره، تیمی از افراد، استارتاپ و غیره است).
به خاطر داشته باشیم که تعریف سادهٔ فوق هرگز بدان معنا نیست که پیادهسازی OB در یک سازمان کاری بس ساده است؛ در حقیقت، به منظور موفقیت در این حوزه باید نیمنگاهی هم به سایر علوم داشته باشیم. به طور مثال، وقتی که بحث انگیزه به میان میآید، نیاز داریم تا در مورد روانشناسی مطالعه کنیم؛ وقتی که پای تصمیمگیری به میان میآید، نیاز داریم در مورد نوروساینس چیزهایی بدانیم و مسائلی از این دست. در یک تعریف کلی، میتوان رفتار سازمانی را در سه حوزهٔ مختلف مورد بررسی قرار داد که عبارتند از:
- فرد
- گروه
- سازمان
به طور مثال، اگر بخواهیم پی به شخصیت مدیر خود ببریم، باید جنبهٔ فردی رفتار سازمانی را مورد بررسی قرار دهیم و اگر هم بخواهیم ببینیم که شخصیت یک مدیر چگونه تیم تحت رهبریاش را متأثر میکند، باید جنبهٔ گروهی رفتار سازمانی را مد نظر قرار دهیم و در نهایت هم اگر بخواهیم ببینیم که فرهنگ سازمانی به چه شکل رفتار یک مدیر را دستخوش تغییر میسازد، باید تحلیلی سازمانی از این موضوع داشته باشیم.
چرا مقولهٔ رفتار سازمانی مهم است؟
در یک کلام، OB مهم است زیرا منجر بدین خواهد شد تا تکتک اعضای تیم حس تعلق بیشتری پیدا کنند و جالب است بدانید وقتی که در سال ۲۰۰۷ سازمان NACE از افراد جویای کار سؤال کرد که در انتخاب شغل چه چیزهایی برای ایشان حائز اهمیت هستند، پنج مورد زیر به دست آمد:
- مهارتهای ارتباطی (کلامی و غیرکلامی)
- صداقت در محیط کار
- مهارتهای میان-فردی
- انگیزه
- اخلاق کاری
این پنج مورد و دیگر مسائل وابسته به آنها -که غالباً روانشناختی هستند- همان مسائلی میباشند که در بحث رفتار سازمانی مورد مطالعه و بررسی قرار خواهند گرفت. گرچه تحقیقات نشان میدهند شرکتهایی در مقایسه با رقبای خود در درازمدت به موفقیتهای بیشتری دست یافتهاند که به خوبی توانستهاند مقولهٔ رفتار سازمانی را پیادهسازی کنند، اما به نظر میرسد که چنین مهمی کمتر در سازمانهای مختلف -فارغ از اندازهٔ آنها- به کار گرفته شود و شاهد چنین ادعایی هم اینکه بیشتر کارمندان سازمان خود را ترک نمیکنند، بلکه مدیر خود را ترک میکنند (برای کسب اطلاعات بیشتر پیرامون این موضوع، به مقالهٔ آیا میدانستید که ۵۰٪ کارمندان مدیرشان را ترک میکنند نه شرکتشان را؟
حال که به اهمیت مقولهٔ رفتار سازمانی در بیزینسهای مختلف پی بردیم، در ادامه قصد داریم برخی از مهمترین جنبههای دخیل در ایجاد یک رفتار سازمانی بهینه را مورد بررسی قرار دهیم.
تقریباً تمام صاحبنظران رفتار سازمانی، چارچوب مشابهی را برای آموزش رفتار سازمانی در نظر گرفتهاند: آنها رفتار سازمانی را در سه سطحِ فردی، گروهی و سازمانی بررسی میکنند:
در این سطح که به عنوان سطح فردی (Individual Level) شناخته میشود، به آنچه در درون فرد میگذرد میپردازند.
مباحثی مانند یادگیری، ادراک، خلاقیت، انگیزش، شخصیت، تعارض، الگوهای رفع تعارض و موضوعاتی از این دست مورد توجه قرار میگیرند.
در این سطح که آن را به عنوان سطح گروهی (Group Level) میشناسند، به حضور فرد در جمع و آنچه در یک گروه انسانی میگذرد توجه میشود.
مباحثی مانند کاریزما، قدرت، رفتار گروهی، شبکه و شبکهسازی، کار تیمی، تقسیم نقشها، مراحل مختلف در چرخه عمر گروه (از شکلگیری تا انحلال) و هنجارهای گروهی از جمله موضوعات پایه در این لایه محسوب میشوند.
در بالاترین سطح که به آن سطح سازمانی (Organizational Level) گفته میشود، سازمان را به عنوان موجودی مستقل با ویژگیها و قابلیتها و محدودیتهای خاص خودش در نظر میگیرند.
در این لایه، موضوعاتی مانند فرهنگ سازمانی، تغییر سازمانی و مدیریت تحول، همسو کردن افراد جدید با سازمان، طراحی سازمان، ساختار سازمانی و اثربخشی سازمانی مورد بحث و بررسی قرار میگیرند.
میتوان گفت کسی که رفتار سازمانی و آموزش آن را پایهگذاری کرد، چستر بارنارد است.
او در نیمهی اول قرن بیستم، در نوشتهها و سمینارهای خود به این نکته پرداخت که: رفتار انسانها در محیط سازمان، با رفتار آنها خارج از محیط سازمان متفاوت است».
از سوی دیگر بارنارد تأکید داشت که هر یک از ما انسانها همزمان عضو چند سازمان مختلف هستیم و هر یک از آنها، در شکلگیری نگرش و قضاوتها و رفتارهای ما سهم دارند.
چستر بارنارد همچنین در میان نظریهپردازان مدیریت، از جمله نخستین کسانی بود که تأکید میکرد همهی انگیزههای انسانی را نمیتوان در عوامل اقتصادی خلاصه کرد.
بارنارد انگیزانندههای متنوعی از جمله موارد زیر را مطرح کرد و مورد توجه قرار داد:
بر این اساس، میتوان گفت او نخستین کسی است که معتقد است رفتار سازمانی (به معنای رفتار در سازمان) با رفتار به معنای عام آن متفاوت است و باید به شکل مستقل برای مطالعه و درک آن، وقت گذاشته شود .
پاسخ به این سوال ساده نیست؛ چون ابتدا باید مشخص شود که منظور ما از دو واژهی علم» و مستقل» چیست.
اما شاید این پاسخ کمککننده باشد که:
رفتار سازمانی، با علومی مثل روانشناسی و فیزیک و شیمی و مانند اینها، کمی تفاوت دارد: چون بسیاری از داشتههای خود را از علوم دیگر وام گرفته است.
البته همهی رشتههای علمی از رشتههای دیگر، کمک میگیرند و حتی گاهی این کمکگرفتنها در حدی است که شاخههای دانش بینرشتهای شکل میگیرد.
اما رفتار سازمانی، بیش از آنکه یک دانش بینرشتهای باشد، یک دانش چندرشتهای است و بخش غالب مطالب آن، از قرار گرفتن داشتهها و دانستههای رشتههای دیگر گرد آمده است.
میتوانید فرض کنید عدهای متخصص، به سراغ رشتههایی مانند روانشناسی شناختی، روانشناسی اجتماعی، کار تیمی، مدیریت استرس، تصمیم گیری، شخصیت شناسی، انگیزش و سایر مباحث مرتبط با علوم رفتاری رفتهاند و هر چیزی را که دانستن آن برای یک فرد فعال در یک سازمان مورد نیاز بوده، گلچین کرده و تحت عنوان مدیریت رفتار سازمانی ارائه کردهاند.
مدیریت رفتار سازمانی یا Organizational Behavior یکی از درسهای پایه مدیریت است که سالهاست در بیشتر دورههای مدیریتی در سراسر جهان، آموزش داده میشود.
قدیمی بودن و ریشهدار بودن مفهوم رفتار سازمانی، به آن معنی نیست که دانش مدیریت رفتار سازمانی هم تا همین حد، قدمت و سابقه دارد: از عمر رسمی این رشته، صرفاً چند دهه میگذرد.
البته این را هم باید بگوییم که طی یک یا دو دههی اخیر، رفتار سازمانی به شکل ویژهای مورد توجه قرار گرفته و اهمیت رفتار سازمانی را بیش از پیش به رسمیت شناختهاند.
کتابهای گوناگونی با عنوان مدیریت رفتار سازمانی تألیف شده و در دانشگاهها و مراکز آموزش مدیریت تدریس میشوند؛ اما بیتردید شناختهشدهترین کتاب در میان آنها، کتاب مدیریت رفتار سازمانی نوشتهی استیفن رابینز است.
ما هم در متمم، با وجودی که از انواع منابع و مآخذ استفاده میکنیم، اما میکوشیم که چارچوب کلی و عناوین بحثمان از الگو و چارچوبی که رابینز تعریف کرده، فاصله نگیرد.
درباره این سایت